کفتر طوقی ام کجاست؟
من چه می دانستم که کبوتر بازی از یاد پشت بام خواهد رفت
من چه می دانستم شهر خواهد شد ده اباد ما
روی قبر پدرم اسفالت شد
تف به گور پدر معمارش
چه کسی بود که خواست خشک ببثیند شالی
بر کنم بنیادش
از همان روز که چارق مشت حسن کفش چرمی شده بود
از همان روز که مرد اهنگر ده دستش از پتک افتاد
کفتر جلد من از خانه گریخت
اب پاک چشممون لوله اب شهری شد
کلاه نمدی کدخدا شاپوی فرنگی شد
اب کلر دار شهر از گلومون پایین نرفت
تشنه شدیم
بیل و گرفتن ازمون
گشنه شدیم
علف کنار جوق گاو ما گل باغالی رو سیر نکرد
سپردیمش به سلاخی
مرد با غیرت ده شب هم به خونه نیومد
می ره سراغ الواتی
توی شهر
دیگه اتیش اجاق گرم نبود
دیگه فرقی بین مرد و نامرد نبود
توی شهر چله نشین سر چهارراه ها شدیم ...اقا کارگر نمی خوای
کد خدا ریش شو از ته زده و نشسته پشت قار قارک...پل تجریش یه نفر
توی شهر کفتر جلد راه خونش رو گم می کرد
هر کی چشمش پی خون همسایه نگاه به مال مردم می کرد
دیگه اینجا هممون مثل همیم
توی دود و کثافت یادمون رفت که ادمیم