پی چشمان قشنگت آنقدر گشتم و گشتم
که دگر چشم ندارم
پی دستان تو آنقدر همه جا دست کشیدم
که دگر دست ز آستر ندارم
آنقدر مست تو گشتم که از آن پیک چهل روز گذشت است
و هنوز عقل ندارم
آنقدر محو تو بودم ، که هنوز هم مه و دودم
آنقدر گریه که کردم که هنوز هم خود رودم
آنقدر ناز که کردی ، آنقدر ناز که دیدم
آنقدر دور که بودی
که هنوز هم نرسیدم
خوش به حال اون که این شعرو واسش گفتی
تو کجایی؟
بابا پیدات نیست
kare ghashangiye